غريبه مواظبش باش عشقمو سپردم بهت مبادا يه روز تنهاش بذاری مبادا اشک تو چشماش باشه مراقبش باش که نفسم به نفساش بنده... با اينکه نيستی با اينکه ميدونم ديگه وجودت مال من نيست اما هنوزم دستم براي تو می نويسه...
چقدر بد است ... بتونی بنویسی ...بتونی بخونی ... اما نتونی چیزی بگی دیگه من باورم نمیشه این من هستم ... دیگه دلم نمی خواهد کسی من را باورم کند... دیگه ارزش کلمات من مفت شدن ... لعنت به من به این احساسات به این روزها به خودم به زندگیم به ... لعنت به این اشک برام بخوان امشب یه لالای شاید فردا دیگه نباشم تو این زندگی
دستات از دستام دوره چیکار کنم با این تنهایی ؟ عشقم لحظه های بی تو نه نه ثانیه های بی تورو چطوری تحمل کنم ؟ بیا با دستان گرمت گرمی ببخش به دستام..
به دست آوردن و نشکستن دل یک زن.... مرد میطلبد... نر بودن کافی نیست... وقـتـی غـمـگـیـنـی
مـــــــرد اون نیست که از صـــدای نعرش دیـــوار به لـرزه بیفته
جیزیم نیست فقط راستش را بخواهی دلم برای با هم بودن های یواشکی مان لک زده است ....... |
About
به وبلاگ من خوش آمدید
Home
|